515) سوره قلم (68) آیه 50 فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ
بسم الله الرحمن الرحیم
515) سوره قلم (68) آیه 50
فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحینَ
ترجمه
پس او را پروردگارش برگزید و از شایستگانش گردانید.
نکات ترجمه
«فَاجْتَباهُ= فـ + اجتبی + ه»
ماده «جبی» در اصل به معنای جمع کردن و تجمع میباشد، چنانکه «جَبَیْتُ الماء فی الحوض» به معنای جمع کردن آب در حوض است و به حوضی که در آب جمع شده است «جَابِیَة» گوند که جمع آن، جَوَاب (وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ؛ سبأ/13) است و به همین مناسبت به جمع کردن مالیات (خراج) هم «جِبَایَة» گویند؛ و تعبیر «یُجْبى إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ؛ قصص/57) نیز از همین باب میباشد. (معجم المقاییس اللغة، ج1، ص503؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص186)
برخی درباره اصل این ماده، افزوده اند که جمع کردنی است که بر اساس انتخاب و استخراج باشد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص53) و اگر درمورد اصل ماده هم چنین نباشد قطعا «اجْتِبَاءُ» جمع کردنی است که چون به باب افتعال رفته دلالت بر دقت و اختیار میکند؛ لذا به معنای جمع کردن با گزینش میباشد (همان) و اینکه خداوند بندهای را «اجْتِبَاء» کند به معنای آن است که به فیض و عنایت خویش نعمتهای خاصی را (از جمله نعمت نبوت) را برای او جمع کند (مفردات ألفاظ القرآن، ص186)
ماده «جبی» در قرآن کریم جمعا 12 بار به کار رفته است که غیر از دو مورد آن که در بالا اشاره شد (الْجَوابِ، یُجْبى) تمامی موارد آن، فعل ثلاثی مزید در باب افتعال (اجتباء) میباشد.
«الصَّالِحینَ»
در جلسه406 توضیح داده شد که «صالح» اسم فاعل از ماده «صلح» است؛ و «صلاح» نقطه مقابل «فساد» میباشد که آن را یک نحوه استقامت ناشی از حکمت، ویا تغییر حالت به وضعیتی دانستهاند که آن وضعیت استقامت داشته باشد؛ و «صالح» کسی است که حال خود را به چنین وضعی تغییر میدهد. http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-9/
شأن نزول[1]
حدیث
1) ابوبصیر میگوید: از امام صادق ع سوال کردم: به چه علتی خداوند عز و جل عذاب را از قوم یونس برگرداند، در حالی که بر آنها سایه افکنده بود و با امتهای دیگر چنین نکرد؟
فرمود: چون در علم خداوند عز و جل گذشته بود که آن را به خاطر توبهشان از آنها برمیگرداند؛ و یونس را به این مطلب مطلع نکرد زیرا خداوند عز و جل میخواست که برای او در شکم ماهی فراغتی برای عبادت حاصل آید تا بدان سبب مستوجب ثواب و کرامتش گردد.
علل الشرائع، ج1، ص77
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِیِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَیِّ عِلَّةٍ صَرَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَذَابَ عَنْ قَوْمِ یُونُسَ وَ قَدْ أَظَلَّهُمْ وَ لَمْ یَفْعَلْ کَذَلِکَ بِغَیْرِهِمْ مِنَ الْأُمَمِ؟
فَقَالَ لِأَنَّهُ کَانَ فِی عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ سَیَصْرِفُهُ عَنْهُمْ لِتَوْبَتِهِمْ وَ إِنَّمَا تَرَکَ إِخْبَارَ یُونُسَ بِذَلِکَ لِأَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرَادَ أَنْ یُفَرِّغَهُ لِعِبَادَتِهِ فِی بَطْنِ الْحُوتِ فَیَسْتَوْجِبَ بِذَلِکَ ثَوَابَهُ وَ کَرَامَتَهُ.
2) از امام صادق ع روایت شده است: یونس به خاطر گناهانی که از قومش دید غضبناک از میان آنها خارج شد تا همراه با گروهی بر کشتیای در دریا سوار شد، ماهیای سراغ آنها آمد تا غرقشان کند، سه بار قرعه انداختند [و هر بار به نام یونس افتاد] یونس گفت: تنها مرا میخواهد، پس مرا [به دریا] اندازید. چون ماهی یونس را گرفت خداوند متعال به او وحی کرد: من او را رزق و روزی تو قرار ندادم، پس نه استخوانی از او میشکنی و نه از گوشت او میخوری. پس او را در دریاها گرداند و او «در ظلمات ندا داد که خدایی جز تو نیست، پاک و منزهی، همانا من از ظالمان بودهام» (انبیاء/87) ...
نهایتا امام صادق ع فرمود: همانا پیامبر ص میفرمود: هیچکس را نسزد که بگوید من از یونس بن متی بهترم. [ظاهرا هشدار است به اینکه انسان خودستایی کند و گمان کند که اگر در وضعیت او قرار داشت بهتر از او میکرد.]
قصص الأنبیاء علیهم السلام (للراوندی)، ص253
بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أُرْوَمَةَ عَنْ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
خَرَجَ یُونُسُ ع مُغَاضِباً مِنْ قَوْمِهِ لَمَّا رَأَى مِنْ مَعَاصِیهِمْ حَتَّى رَکِبَ مَعَ قَوْمٍ فِی سَفِینَةٍ فِی الْیَمِّ فَعَرَضَ لَهُمْ حُوتٍ لِیُغْرِقَهُمْ فَسَاهَمُوا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ یُونُسُ إِیَّایَ أَرَادَ فَاقْذِفُونِی فَلَمَّا أَخَذَتْ السَّمَکَةَ یُونُسَ ع أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهَا إِنِّی لَمْ أَجْعَلُهُ لَکَ رِزْقاً فَلَا تکسری لَهُ عَظْماً وَ لَا تأکلی لَهُ لَحْماً قَالَ فَطَافَتْ بِهِ الْبِحَارُ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» ...[2]
ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّبِیَّ ص یَقُولُ مَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَقُولُ أَنَا خَیْرٌ مِنْ یُونُسَ بْنَ مَتَّى ع.[3]
تدبر
1) «فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحینَ»
خداوند از پیامبر اکرم ص میخواهد که برای حکم پروردگارش صبر داشته باشد و مانند حضرت یونس، زود [!] خسته، و از هدایت قومش ناامید نگردد!
اما این سخن بدین معنا نیست که حضرت یونس گناهکار بود و خدشهای در نبوت و عصمت وی پدید آمد.
مساله این است که از او به اندازه یک پیامبر انتظار میرفت، نه به اندازه یک آدم عادی؛ به همین جهت بود که خسته شدن او - بعد از 33 سال تبلیغ دین و فقط ایمان آوردن 2 نفر (جلسه513، حدیث1) - قابل قبول نبود! اما در عین حال او همچنان مشمول نعمت خاص الهی قرار داشت، چنانکه خدا او را برگزید و از صالحان قرار داد.
2) «فَاجْتَباهُ رَبُّهُ ...»
یونس که قبلا به پیامبری برگزیده شده بود. چرا دوباره تعبیر «پس او را برگزید» به کار برد؟
الف. شاید میخواهد اشاره کند که مراتب قرب بیپایان است؛ و این گونه نیست که با رسیدن به مقام نبوت، به انتهای این مراتب رسیده باشیم؛ ورود به هر مرتبه بالاتر نیازمند عنایت ویژهای از جانب خداوند است.
ب. ...
3) «تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ ... فَاجْتَباهُ رَبُّهُ ...»
به جای آنکه افراد را به خاطر یک لغزش طرد کنیم، آنها را تدارک کنیم؛ ضعفهایشان را برطرف نماییم و آنگاه به آنها مسئولیت دهیم. (اقتباس از تفسیر نور، ج10، ص191)
4) «إِذْ نادی ... فَاجْتَباهُ رَبُّهُ ...»
توبه و مناجات به درگاه خداوند راهی است به سوی برگزیده شدن توسط خداوند (اقتباس از تفسیر نور، ج10، ص190)
5) «فَاجْتَباهُ رَبُّهُ + فَـ + جَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحینَ»
بعد از اینکه فرمود «خدا او را برگزید» از حرف «فـ : پس» استفاده کرد، نه از حرف «و». چرا؟
الف. اینها («برگزیدن او» و «در صالحان قرار دادنش») دو اقدامِ در عرض هم نبود؛ بلکه «صالح قرار دادن»، نتیجه «برگزیده شدن» است؛ بدین وسیله اشاره میکند به مقامی از «صلاح»، که نه ثمره عمل خود شخص، بلکه حاصل عنایت ویژه خداست (یعنی مقام مخلَصین: خالصشدگان، که برتر است از مقام مخلِصین: خالصکنندگان، کسانی که خودشان اخلاص میورزند.)
ب. ...
6) «... فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحینَ»
مقصود از اینکه او را از صالحان قرار داد، چیست؟
الف. شاید اشاره است به مقام عصمت او. «صالح» اسم فاعل است که دلالت بر ثبوت «صلاح» در شخص میکند و چون این صالح بودنش مقید به چیزی نشده است (نفرموده که مثلا صالح الاعمال، یا ...) نشان دهنده صلاح مطلق در همه شئون اعتقادی و گرایشی و عملی است؛ که همان مقام عصمت و «مقام مخلَصین» (تدبر5) است.
ب. چهبسا میخواهد با این بیان، او را ملحق میکند به کسانی که دارای مقام صلاح ذاتی هستند (که همان اهل بیت ع هستند) همان مقامی که خداوند در آخرت حضرت ابراهیم ع را به آن مقام میرساند (إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ؛ بقره/130) (اقتباس از المیزان، ج1، ص303-305)
ج. ...
[1] . الآیة نزلت حین هم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم أن یدعو على ثقیف، و قیل بأحد حین حل به ما حل فأراد أن یدعو على المنهزمین (أنوار التنزیل و أسرار التأویل (بیضاوی) ج5، ص238)
[2] . وَ قَالَ لَمَّا صَارَتْ السَّمَکَةَ فِی الْبَحْرِ الَّذِی فِیهِ قَارُونَ سَمِعَ قَارُونَ صَوْتاً لَمْ یَسْمَعُهُ فَقَالَ لِلْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهِ مَا هَذَا الصَّوْتُ قَالَ هُوَ یُونُسَ النَّبِیِّ ع فِی بَطْنِ الْحُوتِ قَالَ فَتَأْذَنُ لِی أَنْ أُکَلِّمَهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ یَا یُونُسُ مَا فَعَلَ هَارُونَ قَالَ مَاتَ فَبَکَى قَارُونَ قَالَ مَا فَعَلَ مُوسَى قَالَ مَاتَ فَبَکَى قَارُونَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ إِلَى الْمَلَکِ الْمُوَکَّلُ بِهِ أَنْ خَفَّفَ الْعَذَابِ عَنْ قَارُونَ لِرِقَّتِهِ عَلَى قَرَابَتِهِ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ ارْفَعْ عَنْهُ الْعَذَابِ بَقِیَّةَ أَیَّامٍ الدُّنْیَا لِرِقَّتِهِ عَلَى قَرَابَتِهِ وَ فِی هَذَا الْخَبَرَ شَیْءٌ یَحْتَاجُ إِلَى تَأْوِیلِ
[3] . این حدیث هم درباره توبه انبیا جالب توجه است:
قَالَ الصَّادِقُ ع التَّوْبَةُ حَبْلُ اللَّهِ وَ مَدَدُ عِنَایَتِهِ وَ لَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ مُدَاوَمَةِ التَّوْبَةِ عَلَى کُلِّ حَالٍ وَ کُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ فَتَوْبَةُ الْأَنْبِیَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِیَاءِ مِنْ تَلْوِینِ الْخَطَرَاتِ وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِیَاءِ مِنَ التَّنْفِیسِ وَ تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ تَوْبَةُ الْعَامِّ مِنَ الذُّنُوبِ وَ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَعْرِفَةٌ وَ عِلْمٌ فِی أَصْلِ تَوْبَتِهِ وَ مُنْتَهَى أَمْرِه ... (مصباح الشریعة، ص97)